معنی توت هکاردن - جستجوی لغت در جدول جو
توت هکاردن
برانگیختن، شاخ کردن، فریباندن
ادامه...
برانگیختن، شاخ کردن، فریباندن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سود هکاردن
گپ زدن، سخن گفتن
ادامه...
گپ زدن، سخن گفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
ول هکاردن
ول هکاردن
ادامه...
ول هکاردن
فرهنگ گویش مازندرانی
گت هکاردن
بزرگ نمایی کردن، پروراندن
ادامه...
بزرگ نمایی کردن، پروراندن
فرهنگ گویش مازندرانی
غو هکاردن
رشد کردن زراعت رشد بی رویه
ادامه...
رشد کردن زراعت رشد بی رویه
فرهنگ گویش مازندرانی
سو هکاردن
روشن کردن
ادامه...
روشن کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
رت هکاردن
جدا شدن، رها شدن، پاره شدن
ادامه...
جدا شدن، رها شدن، پاره شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تو هاکردن
ورم کردن، درد کردن، دچار تب شدن
ادامه...
ورم کردن، درد کردن، دچار تب شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
وتی هکاردن
پیچیدن نخ به ماسوره یا قرقره
ادامه...
پیچیدن نخ به ماسوره یا قرقره
فرهنگ گویش مازندرانی
منت هکاردن
سرزنش کردن، نصیحت کردن
ادامه...
سرزنش کردن، نصیحت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
کول هکاردن
تنومند شدن درشت اندام شدن
ادامه...
تنومند شدن درشت اندام شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
فرت هکاردن
پرت کردن
ادامه...
پرت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
سور هکاردن
حوصله کردن، درنگ کردن
ادامه...
حوصله کردن، درنگ کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
زور هکاردن
به زور وادار کردن، اجبار کردن، توانا و زورمند شدن
ادامه...
به زور وادار کردن، اجبار کردن، توانا و زورمند شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ترت هکاردن
تحریک کردن، وسوسه کردن
ادامه...
تحریک کردن، وسوسه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
خرت هکاردن
بریدن، صدای کشیدن چیزی بر زمین
ادامه...
بریدن، صدای کشیدن چیزی بر زمین
فرهنگ گویش مازندرانی
چفت هکاردن
جور کردن، تراز کردن تخته ها در نجاری
ادامه...
جور کردن، تراز کردن تخته ها در نجاری
فرهنگ گویش مازندرانی
تیت هاکردن
باز کردن پشم یا پنبه
ادامه...
باز کردن پشم یا پنبه
فرهنگ گویش مازندرانی
جرت هکاردن
صدای پاره شدن پارچه، صوتی آوایی که از بریدن و ترک برداشتن
ادامه...
صدای پاره شدن پارچه، صوتی آوایی که از بریدن و ترک برداشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
تموم هکاردن
تمام کردن
ادامه...
تمام کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تنک هکاردن
پهن کردن، گستردن
ادامه...
پهن کردن، گستردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تنه هکاردن
توافق صاحبان گله مشترک بر سر تقسیم دامها بر مبنای غث و ثمین
ادامه...
توافق صاحبان گله مشترک بر سر تقسیم دامها بر مبنای غث و ثمین
فرهنگ گویش مازندرانی
تور هاکردن
به دیوانگی کشاندن، فریب دادن، با نیرنگ جذب کردن
ادامه...
به دیوانگی کشاندن، فریب دادن، با نیرنگ جذب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
توره هکاردن
باد کردن، و جلو آمدن، به دیوانگی کشاندن
ادامه...
باد کردن، و جلو آمدن، به دیوانگی کشاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
توم هاکردن
تمام کردن
ادامه...
تمام کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرت هکاردن
پودر کردن، ریز ریز نمودن
ادامه...
پودر کردن، ریز ریز نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی
کوت هکاردن
انباشتن
ادامه...
انباشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
تو هکردن
ورم نمودن، درد داشتن، تب کردن
ادامه...
ورم نمودن، درد داشتن، تب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی